وبلاگ به عنوان آموزش در / تدریس در
در طول سالهای کارشناسی ارشد اعتراض آمیز ، تحصن های منظم - جایی که دفاتر دانشگاه ها در آن مشغول به کار بودند - و تدریس ارائه می دادند - جایی که تفسیرهای بدیل از وقایع جاری و تاریخچه های آنها کاوش می شد. کارکنان دانشگاه و دانشجویان با همکاری مشترک یک برنامه درسی رادیکال تهیه کرده و لیست های خواندن ، سخنرانی ها و آموزش های سازمان یافته را سازماندهی کرده اند. در محوطه دانشگاهی که در محوطه ارزان و معمولاً درهم و برهنه نگه داشته می شود ، آموزشهایی به گروههای مطالعه مداوم و مجموعه های موضوعی مبدل می شوند. آنها به تعاونی هایی با شبکه آزاد تبدیل شدند که می توانند درمورد موضوعات خاص ، در یک آموزش رسمی جمع شوند. چنین گروه هایی اغلب به عنوان یک کتابفروشی که کتاب و مجله جایگزین و / یا یک تعاونی غذایی و یا یک تبادل یادگیری می فروخت ، نهادینه شده بودند.
این نوع سازمانهای جایگزین تعاونی در بسیاری از نقاط جهان وجود داشته است. آنها واقعاً آنقدر دوام نیاوردند. مردم مجبور بودند شغل بگیرند ، زندگی آنها پر از تعهدات دیگر شد. گروه ها از خانه های عمومی و به محل های مسکونی خود منتقل شدند. اما میراث این نوع سازمانها هنوز هم در بسیاری از مناطق دیده می شود - یک کتابفروشی جایگزین وجود دارد که دقیقاً چنین سابقه ای را در ناتینگهام ، جایی که اکنون من در آن زندگی می کنم ، وجود دارد.
من برای اولین بار در مورد مبارزات مردمان بومی استرالیا از طریق آموزه ها اطلاعاتی راجع به حقوق مردم زمین استرالیا برای حقوق زمین کسب کردم. تدریس همچنین اولین ملاقات من ، از طریق ترجمه های خانگی ، با نظریه پردازان بزرگ فرانسوی فرانسه بود. و تدریس جایی بود که من برای اولین بار آموزش جایگزین را درک کردم ، نه به عنوان یک انتخاب طبقه متوسط برای تعداد کمی از افراد غیرمتعارف ، بلکه به عنوان یک فضای کوچک که در آن می توان تجربیات و دانشهای مختلفی به اشتراک گذاشت. دهه ها ، من هنوز هم به امکانات فضاهای جایگزین برای به اشتراک گذاشتن دانش ، ایده ها و تفسیرها علاقه مندم ، و جایی که ممکن است معادل های معاصر آموزش را پیدا کنیم.
فضاهای جایگزین اغلب موقتی هستند. آسیب پذیر. بعضی اوقات آنها یکسان هستند ، بیش از یک چیز همزمان. با این وجود ، آنها مکانی هستند که تجزیه و تحلیل همراه با خوش بینی محافظت شده می تواند خطوط تفکر و عملکرد متفاوت را ایجاد و پایدار کند. در حالی که اکنون می توانم تئوری فانتزی را برای توضیح وجود "فضای خلاف وقت" و ضرورت آنها جمع کنم ، هنوز هم بالقوه آنها است که بیشتر مرا مورد علاقه قرار می دهد.
من مانند بسیاری دیگر ، یک بار در رسانه های اجتماعی امکان پشتیبانی و پرورش جوامع متنوع جایگزین را دیدم.
من به عنوان سهم ناچیز در دستیابی به آن هدف ، این وبلاگ را با آموزش - یا تدریس ، به عنوان این چیزهایی که امروزه نامیده می شود - در ذهن دارم. من به جای نوشتن کتاب های بیشتر ، یا به سادگی آموزش چند نفر در دانشگاه خودم یا اجرای چند کارگاه آموزشی ، من علاقه مند بودم که آیا یک وبلاگ می تواند رایگان "تدریس" باشد ، در هر نقطه و در هر زمان و در دسترس برای هر کسی که ارتباط وب داشته باشد.
پس چگونه آن ایده در حال انجام است؟ خوب ، پاسخ من به آن سؤال با گذشت زمان تغییر کرده است. در ابتدا کاملاً خوش بین بودم.
وقتی این وبلاگ را راه اندازی کردم (اولین وبلاگ من نیست ، اما مطمئناً ماندگارترین) من همکارانی را که به نظر می رسید از وبلاگ هایشان استفاده می کنند ، با استفاده از آموزش تدریس / خارج ، رهبری کردم. مانند آنها ، من برای یک میزبان وب غیردولتی تصمیم گرفتم ، نام دامنه خود را بپردازم و آخر هفته پست نوشتم. در عوض ، مؤسسه من قاطعانه از رد وبلاگ به عنوان حجم کار خودداری و امتناع ورزید ، و همچنین آن را به عنوان غیرقابل شنیداری برای تأثیر دید.
من از غفلت کارفرمایان خیلی ناراحت نیستم. این یک نشانگر مفید است که وبلاگ من چیزی متفاوت از کار معمول با حقوق من است. همانطور که امیدوار بودم. و همچنین می توانم از تبلیغات برای وبلاگ خودداری كنم و مرتباً انجام دهم ، و همچنین می توانم شركتهایی كه پیشنهاد نوشتن پست های مهمان عمومی را دارند نادیده بگیرم. من تاکنون موفق شده ام کارخانه های مقاله را از نظرات خود نیز دور نگه دارم.
اما محیط به طرز چشمگیری تغییر کرده است. همانطور که دیدگاه من در مورد رسانه های اجتماعی است.
اکثر دانشگاه ها از نظر رسانه های اجتماعی بسیار کند بودند. اما این روزها دانشگاه ها از رسانه های اجتماعی بسیار آگاه هستند و کارمندانی را استخدام می کنند که از حساب توییتر و وبلاگ های خود مراقبت می کنند. ما به دانشگاهیان کارگاه هایی ارائه می دهیم که چگونه "رسانه ها" را انجام دهند و در حالی که هنوز اجباری نیست ، اما به طور کلی انتظار می رود که مشارکت داشته باشد. همکاران دانشگاهی یک بار رسانه های اجتماعی را به عنوان مکانی برای انجام کارهای نمایشی مؤثرتر نمی دیدند - تبلیغات در نشریات ، ایجاد مشخصات ، بودجه تحقیقاتی بزرگ و نتایج. اما شاید در پاسخ به درخواست های نهادی ، آنها / ما اکنون این کار را با افزایش تعداد انجام می دهیم. مارك كاريگان درباره اين تغييرات و شيوه هايي كه كار دانشگاهي در كتاب خود و رسانه هاي اجتماعي براي آكادميك ها مجدداً مورد استفاده قرار مي گيرد ، بحث مي كند.(اکنون ویرایش دوم) - من سعی نخواهم کرد که تحلیل او را در اینجا تکرار کنم. قرض بگیرید یا کتاب بخرید.
کافی است که بگوییم اهداف آرمانگرایانه من در مورد رسانه های اجتماعی تحت فشار جدی قرار گرفته اند.
اکنون توییتر آنچنان به عنوان وسیله نقلیه ای برای خودآموختگی دانشگاهی استفاده می شود که ممکن است برای چند توییت هفتگی من درباره پست های وبلاگ جدید بسیار دشوار باشد ، چیزی غیر از ایجاد پروفایل. افسرده کننده اما بدتر این است که ، به عنوان بخشی از یک اکولوژی اکستراپیپرت وابسته به هر وبلاگ ، از جمله من ، می تواند کمتر شبیه آموزش باشد و بیشتر شبیه بخش دیگری از یک اقتصاد رقابتی آکادمیک است.
اوه بله ، و من هم اکنون توسط موسسه من به عنوان یک "تأثیرگذار" در رسانه های اجتماعی دانشگاهی دیده می شود و از من دعوت شده است که از کمپین های تبلیغاتی دانشگاه که از طریق بخش بازاریابی سازماندهی شده اند ، حمایت کند. من آن را برای شما واگذار می کنم تا بفهمم چه احساسی دارم
با این حال.
اعتصاب فعلی UCU #digitalpicketline کاهش حجم بازاریابی خود را تجربه کرده است و یادآور جنبه های مثبت رسانه های اجتماعی است. احترام از من ، من و بیشتر به من نشان می دهد که چقدر مولد خواهد بود که دوباره در مورد استفاده های علمی "خوب" از رسانه های اجتماعی فکر کنیم.
آیا ما هنوز می توانیم در رسانه های اجتماعی برای گفتگوهای مختلف و جایگزین ، برای توسعه آموزشهای دیجیتالی ، هیچ امکاناتی را در رسانه های اجتماعی مشاهده کنیم؟
آیا اکنون فضای اجتماع آنقدر قاطعانه به عنوان یک بازار علمی طراحی شده است که هر کاری را که ممکن است سعی کنیم اخلاق خردمندانه را انجام دهیم به ناچار در خرده فروشی خود ، اجناس نشر و نشر و تبلیغات خود به خود جلب می کند ، برتری خود را بالا می برد؟
یا آیا این ساده است که رسانه های اجتماعی ، مانند هر فضای جایگزین دیگر ، موقت و مبهم هستند - و این که بخواهید بیشتر بدانید ، صرفاً آرمانشهرانه است.